...یادداشــــــــــــــــــــــت های من

بوی مهربانی می آیــــــــــــــــــد...کجا ایستاده ای؟! در مسیر باد؟

دوستت دارم

بهار...

 

از نامه های عاشقانه ی من و تو

 

شکل می گیرد...

 

 

*

 

 

«دوستت دارم»

 

و پایان سطر نقطه ای نمی گذارم.

[ شنبه 27 ارديبهشت 1393برچسب:عاشقانه, ] [ 22:53 ] [ باران ] [ ]

انشاء

 یک روز از سرِ بی کاری به بچه های کلاس گفتم انشایی بنویسند با این عنوان که “فقر

 

بهتر است یا عطر؟” قافیه ساختن از سرگرمی هایم بود. چند نفری از بچه ها نوشتند

 

“فقر”. از بین علم و ثروت همیشه علم را انتخاب می کردند. نوشته بودند که “فقر خوب

 

است چون چشم و گوش آدم را باز می کند و او را بیدار نگه می دارد ولی عطر، آدم را

 

بیهوش و مدهوش می کند.” عادت کرده بودند مجیز فقر را بگویند چون نصیبشان شده بود.

 

فقط یکی از بچه ها نوشته بود “عطر”. انشایش را هنوز هم دارم. جالب بود. نوشته بود:

 

عطر حس های آدم را بیدار می کند که فقر آن ها را خاموش کرده است.

[ پنج شنبه 25 ارديبهشت 1393برچسب:نوشته های بارانی, ] [ 22:59 ] [ باران ] [ ]

سوگند

مردم همه

 

تو را به خدا

 

سوگند می دهند

 

اما برای من

 

تو آن همیشه ای 

 

که خدا را به تو

 

سوگند می د هم.

 

 

"قیصر امین پور"

 

پ.ن:تقدیم به پدر عزیزتر از جان و همسر بزرگوارم:)

[ سه شنبه 23 ارديبهشت 1393برچسب:عاشقانه, ] [ 22:50 ] [ باران ] [ ]

وقتی که تو نیستی

وقتی که تو نیستی

 

من حُزن هزار آسمانِ بی اردیبهشت را

 

گریه می کنم

 

 

فنجانی قهوه در سایه های پسین،

 

عاشق شدن در دی ماه

 

مردن به وقتِ شهریور

 

 

وقتی که تو نیستی

 

هزار کودک گمشده در نهان من

 

لای لای مادرانه تو را می طلبند.

 

...

 

 

"سید علی صالحی"

[ شنبه 20 ارديبهشت 1393برچسب:عاشقانه, ] [ 22:47 ] [ باران ] [ ]

باران

باران؛

 

کاش تو یارم بودی

 

با تو

 

هوایم همیشه بهاری‌ست...

 

 

پ.ن:سلام به همه ی دوستانم،چند روزی رفته بودم یزد و نبودم:)

 

[ جمعه 19 ارديبهشت 1393برچسب:عاشقانه, ] [ 23:21 ] [ باران ] [ ]

همین که هستی...

همین که هستی

 

همین که لابلای کلماتم

 

نَفَس می کشی

 

راه می روی

 

در آغوشم می گیری

 

همین که پناه ِ واژه هایم شده ای

 

همین که سایه ات هست

 

همین که کلماتم از بی "تو"یی

 

یتیم نشده اند

 

کافی‌ست برای یک عمر آرامش؛

 

باش

 

حتی همین قدر دور

 

حتی همین قدر دست نیافتنی...

[ شنبه 6 ارديبهشت 1393برچسب:عاشقانه, ] [ 22:57 ] [ باران ] [ ]

مرد اگر بودم...

مرداگربودم

 

نبودنت را غروب های زمستان

 

در قهوه خانه ی دوری

 

سیگار می کشیدم .

 

نبودنت دود می شد

 

و می نشست روی بخار شیشه های قهوه خانه .

 

بعدتکیه می دادم به صندلی

 

چشمهایم را می بستم

 

و انگشتانم را دور استکان کمر باریک چای داغ حلقه می کردم

 

تا بیشتر از یادم بروی 

 

نامرد اگر بودم

 

نبودنت راتا حالا بایدفراموش کرده باشم

 

مرد نیستم اما

 

نامرد هم نیستم

 

زنم و نبودنت

 

پیرهنم شده است!

 

"رویا شاه حسین زاده"

[ دو شنبه 1 ارديبهشت 1393برچسب:عاشقانه کوتاه, ] [ 23:0 ] [ باران ] [ ]